English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3618 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
nonresident U بدون شرکت در جلسات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
seminarian U دانشجویی که در جلسات بحث وتحقیق شرکت میکند
mission critical U برنامه نرم افزاری ه بدون آن شرکت شما کار نمی:ند
chapter-house U ساختمان جلسات
hansard U صورت جلسات رسمی پارلمان انگلیسی
tenancy in common U حالتی که جمعی با عناوین مختلف در اداره ملکی شرکت داشته باشند بدون ان که به وحدت مالکیت ان خللی وارد اید مدت اجاره
vacation sittings U جلسات دادگاه که در فاصله دو اجلاس برای کارهای مهم و ضروری تشکیل میشود
plug compatible manufacurer U شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
scheduler U امکان نرم افزاری که به کاربر امکان مدیریت جلسات , قرار ملاقاتها یا استفاده از منابع میدهد.
letterhead U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
letterheads U مشخصات شرکت که برروی نامههای ان شرکت چاپ شده است
compaq computer corporation U شرکت کامپیوتری کامپک شرکت سازنده انواع گوناگون ریزکامپیوتر سازگار باریزکامپیوتر
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
limited company U شرکت با مسئولیت محدود شرکت سهامی
constituent company U شرکت وابسته به شرکت یاشرکتهای دیگر
international finance corporation U شرکت مالی بین المللی شرکت تاسیس شده به وسیله بانک جهانی که هدفش تشویق و ترویج موسسات تولیدی بخش خصوصی درکشورهای توسعه نیافته است
parent company U شرکت مادر شرکت مرکزی
privates U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
private U رابط ه تلفن کوچک در شرکتها برای برقراری تماس بین افراد درون شرکت یا شماره گیری با افراد خارج از شرکت
outsource U به کار گرفتن شرکت دیگر برای مدیریت و تامین شبکه برای شرکت شی
dragger U شرکت کننده در مسابقه اتومبیلرانی سرعت شرکت کننده درمسابقه سرعت موتورسیکلت رانی شرکت کننده در مسابقه قایقرانی سرعت
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
component U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
components U اجزای تشکیل دهنده نیروی مسلح شرکت کننده در عملیات جزء یا قطعهای از یک وسیله کامل یکان شرکت کننده در عملیات
paperless U شرکت الکترونیکی یا شرکتی که از کامپیوتر و سایر قط عات الکترونیکی برای کارهای شرکت استفاده میکند و از کاغذ استفاده نمیکند
housed U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
house U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
houses U 1-روش هجی کردن و ساختار کلمه که توسط شرکت نشر در همه کتابهایش به کار می رود. 2-طرح محصولات شرکت برای معرفی کردن محصولات رقیب به آنها
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
body corporate U شرکت شرکت سهامی
business group U شرکت سهامی [شرکت]
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
army component U نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات یکان زمینی شرکت کننده در عملیات مشترک قسمت زمینی
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
component command U قرارگاه نیروی شرکت کننده درعملیات فرماندهی نیروی مسلح شرکت کننده درعملیات
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
firms U شرکت
companies U شرکت
associations U شرکت
firmest U شرکت
enterprise U شرکت
enterprises U شرکت
incorporation U شرکت
contribution U شرکت
contributions U شرکت
firm U شرکت
firmer U شرکت
company U شرکت
corporations U شرکت
EIS U ول شرکت
corporation U شرکت
fellowsh U شرکت
concerns U شرکت
business U شرکت
businesses U شرکت
association U شرکت
partnership U شرکت
partnerships U شرکت
concern U شرکت
participation U شرکت
consociation U شرکت
houses U شرکت
hand U شرکت
house U شرکت
cahoot U شرکت
housed U شرکت
handing U شرکت
assisting U شرکت جستن
assisted U شرکت جستن
assist U شرکت جستن
assists U شرکت جستن
complicity U شرکت در جرم
foundered U موسس شرکت
foundering U موسس شرکت
giant corporation U شرکت بزرگ
participation U شرکت کردن
participating U شرکت کننده
participation U شرکت در جرم
founders U موسس شرکت
general partnership U شرکت تضامنی
participant U شرکت کننده
entrepreneurs U موسس شرکت
tandy corporation U شرکت Tandy
employer's liability insurance company U شرکت بیمه
electric company U شرکت برق
economic unit U خانوار شرکت
acting company U شرکت عامل
partake U شرکت کردن
affiliated company U شرکت وابسته
company seal U مهر شرکت
entrepreneur U موسس شرکت
participants U شرکت کننده
share [in] U شرکت [سهم] [در]
contributing U شرکت کردن
shipping company U شرکت کشتیرانی
a stand-alone company U یک شرکت مستقل
commercial firm U شرکت تجارتی
private enterprise U شرکت خصوصی
joint-stock companies U شرکت سهامی
joint-stock company U شرکت سهامی
accession U شرکت در مالکیت
contributed U شرکت کردن
equity U حق صاحبان شرکت
equities U حق صاحبان شرکت
businesses U شرکت تجاری
partook U شرکت کردن
sit out U شرکت نداشتن در
business U شرکت تجاری
commercial company U شرکت تجاری
company law U قوانین شرکت
insurance company U شرکت بیمه
contributes U شرکت کردن
to play at U شرکت کردن در
entry U شرکت کننده
private corporation U شرکت خصوصی
civil partnership U شرکت مدنی
to sit out U شرکت نداشتن در
corporations U شرکت سهامی
company network U شبکه شرکت
subsidiary U شرکت تابعه
subsidiaries U شرکت تابعه
inveluntary partnership U شرکت قهری
manager U یس بخش در شرکت
corporatism U شرکت گرایی
joint stock U شرکت سهامی
joint stock company U شرکت سهامی
managers U یس بخش در شرکت
go into U شرکت کردن در
play ball with someone <idiom> U شرکت منصفانه
invalidation of company U بطلان شرکت
house flag U پرچم شرکت
intel corporation U شرکت اینتل
unity U وحدت شرکت
society U شرکت کمیته
societies U شرکت کمیته
sit in on <idiom> U شرکت درجلسه
holding company U شرکت مالک
holding company U شرکت مرکزی
founder U موسس شرکت
contribute U شرکت کردن
winding up of a company U انحلال شرکت
participate U شرکت کردن
parcenary U شرکت در ارث
datapro U یک شرکت تحقیقاتی
subsidiary company U شرکت فرعی
parent company U شرکت مادر
stand-ins U شرکت کردن
article of a company U اساسنامه شرکت
branch of a company U شعبه شرکت
stock company U شرکت سهامی
article of association U اساسنامه شرکت
articles of assosiation U اساسنامه شرکت
corporation U شرکت سهامی
shipping agent U شرکت حمل
dissolution of a company U انحلال شرکت
proportional liability partnership U شرکت نسبی
participated U شرکت کردن
parcenary U شرکت مشاع
voluntary partnership U شرکت اختیاری
pall bearer U شرکت میکند
artieles of association U شرکت ناور
corporativism U شرکت گرایی
corporate appraisal U ارزیابی شرکت
cooperative society U شرکت تعاونی
stand in U شرکت کردن
cooperative company U شرکت تعاونی
cooperative U شرکت تعاونی
participates U شرکت کردن
unlimited liability company U شرکت تضامنی
participative U شرکت کننده
private company U شرکت خصوصی
participable U شرکت بردار
principal U شرکت اصلی
associated company U شرکت وابسته
stand-in U شرکت کردن
associative U شرکت پذیر
parent company U شرکت اصلی
participable U شرکت کردنی
associativity U شرکت پذیری
corporately U بصورت شرکت
principals U شرکت اصلی
winding up U انحلال شرکت
aiding and abetting U شرکت در جرم
to take part [in] U شرکت داشتن [در]
ncr corporation U شرکت NCR
dissolution of partner ship U فسخ شرکت
partnerships U شرکت تضامنی
airline U شرکت هواپیمایی
airlines U شرکت هواپیمایی
microsoft corporation U شرکت مایکروسافت
Recent search history Forum search
1postside
1Social worker job is to serve everyone without any discrimaintion
1They decided to buy the company outright.
1مدیرامورمالی شرکت
2In order to be interesting you have to be mean
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1 facing man power issue if some day my rigger will be free I provide you, project in on going and I send rigger to Jalalabad and Kundoz I am also
1شرکت ما متحمل ضررو زیان مالی زیادی شده است
1leave the trial?
1free chlorine residual
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com